پرانتز باز، زندگی، پرانتز بسته

ببین!

دکل ها از بُرد دلم بالا زدند

و این اولین تیتراژ خیابانی ست که حالا روی آنتن این صفحه اجرا می شود

ادامه ...

نقطه چین هایی که دل توی دلشان می زند تا شهریور خودش را بیاندازد در آغوش مهر

و تو دوباره برسی.

همیشه قصه از همین چهار راهی شروع می شد که من شک داشتم دیر برسم

و زودتر از تقویم تاریخ گونه هایم گل می داد

اما پاییز که وقت چیدن گل نیست

حتی اگر در روسری ام بهار برقصد.

باد دارد از سمتی می آید که تکلیفش در دست هایم نیست

باید برای چیزهایی که دور می شوند دست تکان دهم

برای چیزهایی که ...

این زندگی در هیچ پرانتزی جمع نمی شود.